سینما و فشن همواره پیوندی عمیق داشتهاند. پوشش و استایل شخصیتها بر پردهی سینما میتواند به اندازهی دیالوگها و بازیها در روایت داستان مؤثر باشد. در سینمای ایران نیز فشن به ابزاری برای شخصیتپردازی و انتقال مفاهیم فرهنگی است. با وجود تغییر نوع پوشش پس از انقلاب، فیلمسازان ایرانی توانستهاند با خلاقیت، استایلهای بهیادماندنی برای کاراکترهای زن درست کنند که نه تنها به درک بهتر شخصیتها کمک کرده، بلکه بر ذهن و فرهنگ مخاطبان نیز تأثیر گذاشته است. در این مقاله به بررسی فشن در سینما با تمرکز بر فیلمهای ایرانی میپردازیم و استایلهای نمادین بازیگران زن را در آثار شاخص مرور میکنیم.
سینمای پیش از انقلاب: زرقوبرق مدرن و الگوهای ماندگار
پیش از انقلاب ۱۳۵۷، سینمای ایران تحت تأثیر مد روز جهان و جریانهای فرهنگی آن دوره بود. ستارگان زن آن سالها اغلب با ظاهری مدرن و اروپاییپسند در فیلمها ظاهر میشدند. نمونهی بارز، گوگوش خواننده و بازیگر مشهور دههی ۵۰ شمسی است که استایل موی کوتاه و لباسهای مدرنش الهامبخش بسیاری از زنان ایرانی شد. او در فیلمهایی نظیر «بیتا» (۱۳۵۱) با پوشیدن دامنهای نو، پالتوهای رنگی و عینکآفتابی بزرگ، تصویری از یک زن مستقل و شهرنشین ارائه میداد. این نوع پوشش در آن دوران نمادی از پیشرفتخواهی و نزدیکی به فرهنگ غرب تلقی میشد و دختران جوان سبک لباس پوشیدن گوگوش و دیگر ستارهها را الگوی خود قرار میدادند. سینمای عامهپسند آن زمان همچنین کاراکترهایی چون فروزان (بازیگر فیلمهای پرطرفداری مثل «گنج قارون») را به تصویر میکشید که با لباسهای متفاوت، جذابیت ظاهری را به عنصری کلیدی در شخصیتپردازی بدل میکردند. بازیگران زن قدیمی با ظاهر خود عملاً الگوی بسیاری از زنان و دختران جوان آن دوره شدند و سینما در شکلدهی سلیقهی پوشش آن نسل سهم بزرگی داشت.
تحول پس از انقلاب: خلاقیتها و واقعگرایی
با پیروزی انقلاب اسلامی و وضع قوانین جدید و همراستا با انقلاب، فضای پوشش در سینمای ایران تغییر کرد. در دههی ۱۳۶۰، کاراکترهای زن با رعایت حجاب در تمامی صحنهها حاضر بودند. با این حال، فیلمسازان ایرانی به مرور راهکارهای خلاقانهی جایگزین پیدا کردند. یکی از اولین تمهیدات در آثار تاریخی، استفاده از کلاه و کلاهگیس به جای روسری بود. به عنوان نمونه، در سریال ماندگار «هزاردستان» به کارگردانی علی حاتمی – که بخش عمدهاش اوایل دههی ۶۰ فیلمبرداری شد – شخصیتهای زن برای بازسازی فضای دههی ۲۰ شمسی به جای حجاب از کلاه استفاده کردند. این کلاههای لبهدار و توردار ضمن پوشاندن موی بازیگران، حسوحال اصیل زمانه را القا میکردند. ترفندی دیگر استفاده از بازیگران مرد در نقش زن بود؛ مشهورترین نمونهی این رویکرد، کمدی «آدمبرفی» (۱۳۷۳) بود که در آن اکبر عبدی نیمی از فیلم را با لباس و آرایش زنانه ظاهر شد.
در اواخر دههی ۱۳۶۰ و بهویژه دههی ۱۳۷۰، رفتهرفته طراحان صحنه و لباس تلاش کردند پوشش زنان را تغییر دهند و در عین حال از ظرفیتهای زیباییشناختی آن برای پیشبرد داستان بهره ببرند. این دوره مقارن با تحول در مد اجتماعی ایران نیز بود؛ به طوری که از اوایل دههی ۷۰ شمسی، سبک پوشش زنان دستخوش تغییراتی چشمگیر شد. سینما هم آینهی این تغییرات شد. کاراکترهای زن در فیلمهای دههی ۱۳۷۰ و ۸۰، نسبت به سالهای اول انقلاب، ظاهر واقعیتری داشتند. برای نمونه، در فیلم درام «دو زن» (۱۳۷۷) به کارگردانی تهمینه میلانی، شاهد دو برههی زمانی متفاوت هستیم: در ابتدای دههی ۶۰ شخصیت فرنگیس (نیکی کریمی) با چادر مشکی دانشجویی و پوششی کاملاً ساده دیده میشود که نمود فضای آن دوران است؛ در حالیکه در دههی ۷۰ همان شخصیت به زنی با مانتو و روسری رنگی تبدیل شده که استقلال و تحول فکری داشته است. این تضاد پوشش، به درک ما از فشارهای اجتماعی بر او و مسیر رشدش کمک زیادی میکند.
دهههای 80 و 90: ایران و تحول فشن در سینما

همچنین فیلمهای خانوادگی و اجتماعی دهههای اخیر، فشن را به عنوان جزئی از هویت کاراکترها جدی گرفتهاند. مثلا، در کمدی-رمانتیک پرفروش «آتشبس» (۱۳۸۴) و دنبالهٔ آن «آتشبس ۲» (۱۳۹۳)، زوج جوان داستان (با بازی میترا حجار) از قشری مرفه و تحصیلکرده هستند که نحوهی لباسپوشیدنشان بسیار امروزی و مطابق مد روز ترسیم شده است. طراحی لباس در این فیلمها با دقت انجام شده تا انرژی و روحیهی سرزندهی نسل جدید را منتقل کند. میترا حجار در نقش «سایه» با مانتوهای خوشدوخت، شلوارهای جین و پالتوهای رنگ روشن ظاهر میشود که کاملاً با شخصیت پرنشاط و بلندپرواز او هماهنگ است. انتخاب رنگهای متنوع و هماهنگ با فیزیکِ این بازیگر باعث شده شخصیت سایه بهعنوان زنی خوشاستایل و مدرن در یادها بماند. به طور کلی، پس از انقلاب، هرچه از دههی ۶۰ به دهههای ۷۰ و ۸۰ پیش میرویم، استایل زنان در سینمای ایران متنوعتر میشود. این روند همسو با گشایشهای فرهنگی-اجتماعی و افزایش ارتباط با دنیای مد جهانی بوده است. فیلمسازان هم با استفاده از این فرصت، واقعگرایی و جذابیت بصری بیشتری به آثارشان دادهاند.
فشن در سینما و استایلهای نمادین روی پردهی سینمای ایران
در تاریخ سینمای کشورمان، کاراکترهای زن بسیاری را با پوشش خاص خود به یاد میآوریم. این استایلهای نمادین صرفاً جنبهی زیبایی ندارند، بلکه زبان گویای ویژگیهای شخصیتی و شرایط اجتماعی نقشها هستند. در این بخش به چند نمونهی شاخص از فیلمهای ایرانی در دورههای مختلف میپردازیم که فشن در سینما را به اوج رسانده و از طریق پوشش، داستانگویی کردهاند.

فریماه فرجامی در نقش «فخرالنسا» فیلم سرب (۱۳۶۷) با پالتوی سبز اشرافی و کلاه غربی؛ زنی مقتدر در دل تهران دههی ۲۰ شمسی.
یکی از بهیادماندنیترین کاراکترهای زن خوشپوش پس از انقلاب، فریماه فرجامی در فیلم «سرب» ساختهی مسعود کیمیایی است. این فیلم که در حالوهوای دههی ۲۰ شمسی میگذرد، فضایی نوآر و معمایی دارد و فرجامی نقش زنی به نام فخرالنسا را ایفا میکند. طراحی لباس او در «سرب» نمرهی بسیار خوبی میگیرد؛ پالتوها و کلاههای دورهی رضاخانی که به تن دارد، وقار و اصالت شخصیت را نشان میدهد. حتی در بخشی از داستان، فخرالنسا برای استتار و نجات جان خود موهایش را میتراشد؛ اما این تغییر نیز لطمهای به جذابیت بصری او نمیزند. او همچنان با چهرهی مصمم و لباسهایی شیک ظاهر میشود که بیانگر استواری و بیباکی در برابر سختیهاست. ترکیب رنگهای تیره و دوخت کلاسیک لباسهای فرجامی در این فیلم، تماشاگر را به یاد زنان شیکپوش و مستقل دهههای ۳۰ و ۴۰ میاندازد. اینجاست که فشن به خدمت شخصیتپردازی درمیآید: تماشاگر از خلال پوشش فخرالنسا پی به جایگاه اجتماعی مرفه او و روحیهی جسورش میبرد.
اگر به دنبال مقالهای هستید که موضوعی مرتبط داشته باشد خواندن این مقاله را به شما پیشنهاد میکنیم: هویت پوششی و تاثیر شبکههای اجتماعی بر آن
نمونهی برجستهی دیگر فشن در سینما ، نیکی کریمی در فیلم «من همسرش هستم» (۱۳۹۰) است. کریمی از بازیگران زن شاخصی است که چه در زندگی واقعی و چه بر پردهی سینما خوشپوش ظاهر شده است. در این فیلم او نقش زنی به نام شهلا را دارد که با خیانت همسر پزشکش مواجه میشود اما به جای واکنش احساسی و پرخاشگر، با تدبیر مسیری برای درسدادن به او انتخاب میکند. یکی از ویژگیهای پررنگ این کاراکتر، پوشش شیک و رنگارنگ اوست. طراح لباس با ترکیب متوازنی از رنگهای روشن در مانتوها و شالهای شهلا، تصویری دلنشین و موقر از او ساخته که کاملاً با شخصیت صبور و باوقارش همخوانی دارد. مثلاً شهلا را اغلب با مانتوی کرم یا سفید به همراه شال یا روسری سبز ملایم میبینیم که بیانگر آرامش و متانت او در طوفان زندگیاش است. این هماهنگی رنگ و پوشش علاوه بر زیبایی بصری، راهی برای تعریف بهتر شخصیت نیز بود؛ به این شکل تماشاگر از همان ابتدا شهلا را زنی باوقار و خوددار میبیند تا یک فرد خشمگین.

نیکی کریمی در فیلم «من همسرش هستم» با ترکیب رنگهای روشن و پوششی آراسته؛ نشانی از وقار و اعتمادبهنفس شخصیت شهلا
هدیه تهرانی در فیلم «خانهای روی آب» (۱۳۸۰) یکی دیگر از نمونههای درخور توجه است. تهرانی با چهرهی سرد و نگاه نافذش به ایفای نقش زنانی میپرداخت که در عین ظرافت، مقتدر و تاثیرگذار بودند. در این فیلمِ بهمن فرمانآرا، او نقش یکی از قربانیان یک پزشک فاسد (با بازی رضا کیانیان) را ایفا میکند. هرچند شخصیت او رنجدیده و ستمدیده است، ولی پوشش او قدرت درونی و وقار زنانهاش را نشان میدهد. هدیه تهرانی در «خانهای روی آب» با مانتوهایی بلند و به فرم پانچو به همراه روسریهای بزرگ و بلند ظاهر میشود. این ترکیب استایلی نیمهرسمی به او میدهد و در عین حال وقاری خاص خلق میکند. روسریهای بلند و خوشرنگ که در آن سالها (اوایل دههٔ ۸۰) ترند روز بودند، قاب چهرهی او را احاطه کرده و نوعی ابهت در شخصیتش ایجاد کرده است. تهرانی با این پوشش آراسته، نشان میدهد که حتی در شکنندگی یک زن آسیبدیده نیز میتوان استحکام و غرور را دید.

محبوبیت استایل وینتیج در یکی از نمونههای اخیر فشن در سینما
از نمونههای اخیر فشن در سینما نیز میتوان به آثار تاریخی-رمانتیک اشاره کرد که بازآفرینی مد گذشته را به زیبایی انجام دادهاند. مجموعهی محبوب «شهرزاد» (۱۳۹۴-۱۳۹۶) هرچند یک سریال بود، اما به دلیل استقبال گستردهی مخاطبان و کیفیت سینماییاش شایان ذکر است. در این مجموعه که داستانش در دههی ۱۳۳۰ میگذرد، طراحی لباس کمنظیری برای کاراکترها صورت گرفت. پریناز ایزدیار در نقش شیرین؛ دختر زیادهخواه و مرفه، با لباسهای فاخر و مد روز آن زمان ظاهر میشود. دامنهای پفدار، دستکشهای حریر، کتهای کوتاه و تورهای تزیینی روی مو، استایل او را شبیه ستارههای کلاسیک سینما کرده است. شیرین به استایل خود اهمیت زیادی میدهد و همواره در مهمانیها با لباسهای گرانقیمت و جواهرات پر زرقوبرق حاضر است. این ظاهر آراسته بخشی از شخصیت لوس و متوقع اوست که خود را برتر از دیگران میبیند.

در مقابل، کاراکتر شهرزاد (ترانه علیدوستی) که دختری فرهیخته و مستقل است، سادهتر و سنگینتر لباس میپوشد (کت و دامنهای طرحدار ملایم، روسریهای ساده). طراحی لباس دقیق این سریال، باورپذیری آن دوران را افزایش داد و هر شخصیت را از طریق پوشش متمایز کرد. جالب اینکه پخش شهرزاد موجی از علاقه به مد کلاسیک دههی ۳۰ در جامعه ایجاد کرد و بعضی مزونها ز این سریال الهام گرفتند و لباسهایی طراحی کردند. بدین ترتیب یک اثر سینمایی/تلویزیونی معاصر توانست پلی بین فشن و تاریخ بزند و ذائقهی مخاطب امروز را نیز تحت تأثیر قرار دهد.

پوشش به مثابهی ابزار شخصیتپردازی و تأثیر فرهنگی
همانطور که دیدیم، در سینمای ایران پوشش شخصیتهای زن نقشی فراتر از زیباسازی صحنه دارد؛ لباس در واقع زبان پنهان فیلمنامه است. طراحان لباس با انتخاب هوشمندانهی رنگ، بافت و مدل پوشش هر نقش، به ما اطلاعات ظریفی دربارهی او میدهند: از جایگاه اجتماعی و طبقهی اقتصادی گرفته تا حالات روانی و تحولات درونی. برای نمونه، رنگ لباس میتواند نمایانگر سیر احساسات یا موقعیت شخصیت باشد؛ انتخاب رنگهای روشن برای شهلا در «من همسرش هستم» به ما حس امید و آرامش منتقل میکند که در دل آن داستان تلخ به آن نیاز داریم. از سوی دیگر، اندازه و فرم لباس پیامآور میزان رسمیت، قدرت یا حتی عدم امنیت کاراکتر است؛ مانتوی پانچوی آزاد هدیه تهرانی در «خانهای روی آب» ترکیبی از اقتدار و لطافت را توأمان دارد.
علاوه بر عمقبخشی به شخصیتها، استایلهای ماندگار سینمایی گاهی به عرصهی فرهنگ عامه نیز راه یافتهاند. تماشاگران از دیرباز تحت تأثیر پوشش قهرمانان و ضدقهرمانان سینما قرار گرفته و حتی مد روز خود را بر اساس آنها تنظیم کردهاند. در دهههای اخیر، هرگاه فیلمی ایرانی کاراکتر زن خوشپوشی را به تصویر کشیده، بازتاب آن را در جامعه نیز دیدهایم. برای مثال، پس از پخش سریالهایی نظیر شهرزاد یا «خاتون» (سریالی تاریخی با بازی نگار جواهریان)، موجی از توجه به مد وینتیج و استفاده از عناصر کلاسیک (مثل کلاهپهلوی، دامنپلیسه و …) در استایل جوانان به چشم خورد. همچنین حضور بازیگران زن ایرانی در جشنوارههای جهانی با لباسهای خاص و جذاب، بحث مد و سینما را داغتر کرده است. هرچند این مورد اخیر خارج از متن فیلمهاست، اما نشان میدهد سینما چه ویترین مهمی برای نمایش توانمندیهای طراحی مد است.
جمعبندی
در نهایت، فشن در سینمای ایران عنصری فرعی و تجملی نیست، بلکه بخشی جداییناپذیر از قصهگویی سینمایی است. مرور استایلهای نمادین بازیگران زن در فیلمهای ایرانی نشان میدهد چگونه لباسها میتوانند گویای ناگفتههای یک شخصیت باشند و تماشاگر را بیکلام تحت تأثیر قرار دهند. از دوران پیش از انقلاب که پوشش ستارگان زن، تجلی رویاهای مدرن جامعه بود تا سالهای پس از انقلاب که خلاقیت در چهارچوب قواعد شکوفا شد، همواره طراحان و فیلمسازان کوشیدهاند پوشش را در خدمت معنا به کار بگیرند. این جلوههای فشن علاوه بر غنای زیباییشناختی آثار، پلی به فرهنگ و تاریخ ما زدهاند و گاه بر سلیقهی جامعه نیز اثر گذاشتهاند. به بیان دیگر، سینمای ایران، در مسیر خود مد و لباس را به زبان دوم فیلم تبدیل کرده است – زبانی که به موازات قصه حرف میزند و در خاطر مخاطب میماند. پس دفعهی بعد که به تماشای فیلمی ایرانی نشستیم، بد نیست به جزئیات استایل شخصیتها دقت کنیم؛ شاید رازهای ناگفتهی داستان را در چینِ یک پیراهن یا رنگِ یک روسری پیدا کنیم.